حمیدرضا شهبازپور

من به جرات می‌گویم که در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن «معنی» وجودی خود در زندگی یاری کند. در این گفته نیچه حکمتی عظیم نفهته است که «کسی که چرایی زندگی را یافته است، با هر چگونگی خواهد ساخت

شهبازپور

درباره من

من حمیدرضا شهبازپور، متولد 9 شهریور 1361 در تهران هستم.  پس از گذراندن مقاطع ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شدم و بخاطر بالا بودن نمرات درسهای ریاضی و اصرار مشاور مدرسه و خانواده ام، وارد رشته ریاضی فیزیک شدم، اما تمایل خودم بیشتر رشته تجربی و انسانی بود، تا مقطع پیش دانشگاهی در رشته ریاضی فیزیک تحصیل کردم، سپس در دانشگاه رشته مهندسی برق قبول شدم ولی فقط یکماه بعد از شروع سال تحصیلی فهمیدم علاقه ای به این رشته ندارم.

این بار علی رغم اصرار خانواده انصراف از تحصیل دادم و چون مشمول میشدم به خدمت سربازی رفتم، پادگان در کبودر آهنگ همدان بود( پایگاه سوم شکاری شهید نوژه) ، همه چیز برای من از یک روز برفی شروع شد، یادم هست  در آن روز برفی وقتی از ترمینال آزادی سوار اتوبوس شدم که به شهر همدان بروم، بعد از پیدا کردن صندلی، مردی عبوس کنارم نشسته بود و آنقدر غرق در مطالعه بود که اصلا توجهی به من نکرد، راه افتادیم و بعد از یکی دو ساعت من سکوت را شکستم و گفتم کتاب چی میخونید که اینقدر براتون جذابه؟  گفت کتاب در جستجوی معنی ( نوشته ویکتور فرانکل) ، کتاب را به من داد و من شروع به خواندن کردم یادم هست تا به همدان رسیدیم نصف بیشتر کتاب را خوانده بودم و این  بیگ بنگ زندگی من بود و این جرقه در ذهن من خورد که وارد رشته روانشناسی شوم، انگار تازه معنای زندگیم را پیدا کرده بودم حالم خیلی خوب بود، از خانواده خواستم که برایم کتابهای درسی رشته انسانی را ارسال کنند، شروع به خواندن کردم؛ شبها با هدلایت در آسایشگاه درس میخواندم البته گاهی هم بابت شب بیدار ماندن تنبیه و توبیخ شدم ولی انگیزه من بیشتر از توجه به این مسایل بود، اتمام سربازی مصادف بود با ایام کنکور و بلاخره کنکور دادم و با رتبه خوب در رشته روانشناسی دانشگاه آزاد رودهن پذیرفته شدم با جدیت و علاقه درسها را میخواندم.

بعد از سال آخر دوره لیسانس شروع به خواندن برای مقطع فوق لیسانس نمودم و بلافاصله بعد از اتمام دوره لیسانس، با رتبه خوب وارد دوره فوق لیسانس روانشناسی دانشگاه علوم تحقیقات شدم  و پس از اتمام تحصیلات در این مقطع، شروع به گذراندن کارگاه های تخصصی برای  توانمند سازی خودم کردم و فنون درمان را پیش اساتید برتر روانشناسی آموختم، شروع  فعالیت در زمینه درمان را با کار در کلینیک تخصصی اعصاب و روان آتیه نزد استاد ارجمندم پروفسور رستمی آغاز کردم، همیشه این تفکر را داشتم که اگر بخواهم وارد مقطع دکتری تخصصی شوم اول باید مهارت های لازم در درمان را پیدا کنم بعد برای متخصص شدن اقدام کنم، خلاصه اینکه بعد از 10 سال کار روان درمانی وارد مقطع دکتری تخصصی روانشناسی سلامت شدم و در تمام طول این مدت هر روز بر علاقه مندی من به این رشته افزوده شده و وقتی لبخند رضایت و شادمانی مراجعینم را میبینم انگار تمام آنچه میخواستم را بدست آورده ام.